خلاصه کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی ( نویسنده مارتین براو )

خلاصه کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی ( نویسنده مارتین براو )

کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی اثر مارتین براو، روایتی عمیق و تحلیلی از مبارزات پیوسته و گسسته توده های مردمی (پلب ها) برای دستیابی به آزادی سیاسی و رهایی از سلطه است. این اثر با بررسی لحظات تاریخی کلیدی، نشان می دهد که چگونه گروه های تحت ستم، با کنش های خودانگیخته و مقطعی، نظم موجود را به چالش کشیده اند. براو مفهوم «تجربه پلبینی» را به عنوان نیروی محرکه دموکراسی و برابری، فراتر از تعاریف صرفاً اقتصادی یا اجتماعی، معرفی می کند و بر اهمیت آن در شکل گیری تاریخ انسانی تأکید می ورزد.

این کتاب با رویکردی نوآورانه به تاریخ نگاری، به جای تمرکز بر رویدادهای خطی و رسمی، به دنبال ردپاها و گسست های زیرزمینی است که نشان دهنده پتانسیل دائمی انسان برای مقاومت و مبارزه برای آزادی است. مارتین براو در این اثر، سیاست را نه صرفاً مدیریت امور، بلکه کنشی استثنایی و خلاقانه می داند که از دل خواست مردم برای تعیین سرنوشت خود برمی خیزد. او با واکاوی نمونه های تاریخی از روم باستان تا قرون معاصر، چگونگی ظهور پلب ها را به مثابه سوژه های سیاسی کاوش می کند.

معرفی کتاب تجربه پلبینی تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی

کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی نوشته مارتین براو، اثری برجسته در حوزه فلسفه سیاسی و تاریخ اندیشه است. این کتاب در پی آن است که مفهومی بنیادین از «پلب ها» یا همان توده های مردم عادی و ستمدیده را ارائه دهد؛ مردمی که نه صرفاً یک طبقه اجتماعی، بلکه تجلی بخش یک رخداد سیاسی اساسی هستند. براو این گذار را از «حیوان زحمتکش» (animal laborans) به «حیوان سیاسی» (zoon politikon) تعریف می کند، که نشان دهنده دستیابی به کرامت انسانی از طریق عاملیت سیاسی است.

هدف اصلی این پژوهش، تمرکز بر مفهوم تجربه پلبینی است؛ تجربه ای که به معنای به چالش کشیدن محدودیت ها و ارزش های تحمیلی نظم مسلط است. نویسنده معتقد است که این تجربه، به جای پذیرش حیات جمعی دیکته شده، به دنبال آفرینش شکلی متفاوت از زندگی اجتماعی است. نیروی محرکه این تجربه، امتناع از تن دادن به سلطه سیاسی و میل عمیق به آزادی است. آزادی در این بستر، به معنای امکان همگانی مشارکت و ایفای نقش در حیات شهری و عمومی درک می شود.

براو کتاب خود را در منظومه فکری ماکیاولی قرار می دهد و بر «شقاق طبایع» میان میل نجبا به سلطه و میل مردم به آزادی تأکید می کند. این شقاق از دید ماکیاولی، واقعیتی عام و غیرقابل رفع در تمامی جوامع بشری است. او نشان می دهد که چگونه ستیزه میان این دو میل، می تواند به گسترش آزادی در اجتماع سیاسی منجر شود. بدین ترتیب، این اثر نه تنها به تحلیل مبارزات تاریخی می پردازد، بلکه به دنبال بازتعریف چیستی سیاست و جایگاه انسان در هستی است.

تجربه پلبینی تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی

مارتین براو در کتاب خود، تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی، به بازسازی و تحلیل مجموعه ای از تجارب تاریخی می پردازد که در آن ها توده های مردم (پلب ها) به پا خاسته اند و برای رهایی و آزادی خویش مبارزه کرده اند. این تاریخ «ناپیوسته» نامیده می شود، زیرا براو معتقد است که این مبارزات نه یک روند خطی و تکاملی، بلکه لحظاتی گسسته، ناگهانی و اغلب نافرجام هستند که با این حال، ردپاهایی ماندگار از خود بر جای می گذارند و نشان دهنده پتانسیل همیشگی مقاومت در برابر سلطه هستند.

یکی از مهم ترین آموزه های براو، این است که پلب ها یک مقوله جامعه شناختی ثابت نیستند، بلکه موجودیتی سیاسی هستند که از طریق کنش های رهایی بخش خود به وجود می آیند. او با مثال هایی چون اعتکاف پلب ها در روم باستان، شورش چومپی در فلورانس و کارناوال رومان، نشان می دهد که چگونه این گروه ها، با وجود محرومیت از «لوگوس» (گفتار منطقی و عمومی) و تقلیل به سطح «حیوان زحمتکش»، با کنش های جمعی و خودانگیخته، به سوژه های سیاسی تمام عیار تبدیل می شوند و برابری رادیکال را مطالبه می کنند.

براو سه ویژگی اصلی را برای «اصل پلبینی» برمی شمارد: کمونالیسم (سیاست مردمی و عاملیت مستقیم)، آگورافیلیا (عشق به میادین عمومی و مشارکت همگانی در حیات سیاسی)، و زمانمندی گسسته (لحظات کوتاه و فوران کننده که ردپا بر جای می گذارند). او تأکید می کند که این تجارب، با وجود موقتی بودن و تهدید همیشگی «میل به بندگی» (آن گونه که دولابوئسی مطرح می کند)، بنیان هایی برای بازسازی پیوندهای اجتماعی و سیاسی بر محور تکثر و همکاری فراهم می کنند و از وسوسه اقتدارگرایی دوری می جویند.

کتاب همچنین به بررسی این نکته می پردازد که چگونه فیلسوفان و متفکران بزرگی چون ماکیاولی، مونتسکیو، ویکو، بالانش، دلئون، فوکو و رانسیر، به اشکال مختلف، به اصل پلبینی پرداخته اند و نقش آن را در حیات سیاسی و اجتماعی برجسته ساخته اند. براو معتقد است که این اثر، با «بازسازی خاطرات و ردپاهای گسست سیاسی»، به خوانندگان کمک می کند تا درک عمیق تری از دموکراسی و سیاست به معنای حقیقی آن به دست آورند و به این سنت پنهان و کمتر دیده شده، اعاده حیثیت کند.

تجربه پلبینی چیزی نیست مگر سلول بنیادین سیاست به معنای راستین آن: سیاست نه چون امری معمول و رایج، که به مثابه امری استثنایی، تصادفی و زمانمند. آنچه چون دانه های تسبیح کنار هم قرار گرفته و با نخی از جنس تداوم و پیوستارِ سلطه وقایع را کنار هم چیده است، «سیاستی» است ناسیاسی و حتی ضدسیاسی که به واقع چیزی نیست مگر برگردان نظم پیشاانسانی طبیعت در ساحت اجتماع بشری.

پیدایش تاریخی اصل پلبینی

مفهوم «پلب ها» و «اصل پلبینی» در کتاب مارتین براو، ریشه های خود را در تاریخ باستان و به ویژه جمهوری روم می یابد. این واژه، علی رغم قدمت تاریخی، در این کتاب برای تعریف یک عامل سیاسی مدرن نیز به کار گرفته می شود. براو با بررسی رخدادهای تاریخی مختلف، نشان می دهد که چگونه این اصل در لحظات شورش و رهایی، خود را نمایان ساخته است. او معتقد است که تاریخ سیاسی غرب سرشار از چنین لحظاتی است که در آن، پلب ها قابلیت های سیاسی خود را برای دگرگون ساختن نظم مسلط به نمایش گذاشته اند.

تجلیات تاریخی این اصل، از روم باستان تا قرن نوزدهم، شامل شورش چومپی در فلورانس (1378)، کارناوال رومان در فرانسه (1580) و قیام مازانیلّو در ناپل (1647) می شود. این رویدادها، هرچند متفاوت در زمان و مکان، همگی دارای یک وجه مشترک هستند: میل به شورش و بسط حوزه عمومی از طریق سیاستی فراگیرتر. براو با واکاوی این تجارب، رابطه میان پلب ها و سنت های کمونالیستی (سیاست مردمی) و آگورافیلیک (عشق به آزادی سیاسی) را بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه این کنش ها، از طریق رد و انکار سلطه، به برپایی قدرتی بدیل و نهادینه شدن عمل هماهنگ منجر شده اند.

نقطه عزیمت براو برای تبیین این اصل، نخستین اعتکاف پلبینی ها در جمهوری روم (494 ق.م) است. در آن دوره، جامعه رومی میان پاتریسین ها (طبقه حاکم و قدرتمند) و پلبینی ها (توده های محروم) تقسیم شده بود. پلب ها، که از نظر اقتصادی تحت ستم و از نظر سیاسی و مذهبی به رسمیت شناخته نمی شدند، «توده ای ناهمگون» بودند که «به ناگهان از ناکجا ظهور یافتند». این ظهور، نه به معنای وجود عینی از پیش تعیین شده، بلکه نتیجه یک «تجربه سیاسی» بود که طی آن، پلب ها از وضعیت «حیوان زحمتکش» به «حیوان سیاسی» ارتقا یافتند و ظرفیت های سیاسی خود را آشکار کردند.

براو شرایط ایدئولوژیک و مادی آن زمان را نیز بررسی می کند. مفهوم «لیبرتاس» (آزادی سیاسی و حقوق شهروندی) در روم، برخلاف حقوق طبیعی، یک حق اکتسابی بود که امکان دستیابی به آن برای همه وجود داشت. این انعطاف پذیری ایدئولوژیک، همراه با وضعیت دشوار اقتصادی پلب ها (محرومیت، گرسنگی، بدهی)، شکافی در نظم سلطه ایجاد کرد که پلب ها از آن بهره بردند. اعتکاف پلبینی ها در تپه آونتینه، حیات اقتصادی شهر را مختل کرد و به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردمی تبدیل شد، جایی که پلب ها بدون رهبر، اردوگاه برپا کرده و مطالبات خود را مطرح کردند. این رخداد، با وجود ماهیت اقتصادی اولیه، به راه حلی سیاسی و ایجاد مناصب «تریبون» برای پلب ها منجر شد که نشان دهنده به رسمیت شناخته شدن سیاسی و مذهبی آن ها بود.

از دل همین تجربه است که برخلاف جریان رایج امور می توان به سوی مسائل کلان تر و عام تری چون چیستی جامعه، سیاست و انسان رو کرد. مدیریت و سلطه هر قدر معادل تعیین دستور بر سر امر ممکن/ امر ناممکن یا امر محسوس/امر نامحسوس باشند، تجربه پلبینی یکی از آن درزها و ترک هایی است، و شاید مهم ترین آن ها، که سیاست انسانی از رهگذر آن از بند رسته و به نجات خویش و انسان همّت می گمارد.

جمهوری روم: نخستین اعتکاف پلبینی (۴۹۴ ق.م)

نخستین اعتکاف پلبینی ها در سال 494 قبل از میلاد، نقطه آغازین تجربه پلبینی در تاریخ غرب است که مارتین براو به تفصیل به آن می پردازد. این رویداد در بستر جمهوری روم، که با تنش عمیق میان پاتریسین های ثروتمند و دارای قدرت و پلبینی های فقیر و محروم مشخص می شد، شکل گرفت. پلب ها از حقوق سیاسی و مذهبی محروم بودند و تحت فشار بدهی های سنگین قرار داشتند که می توانست منجر به بردگی آن ها شود. این وضعیت متناقض – دفاع از آزادی روم در جنگ ها در حالی که خود در داخل اسیر انقیاد بودند – نارضایتی فزاینده ای را در پی داشت.

واقعه ای که جرقه شورش را زد، داستان پیرمردی بود که به دلیل بدهی، زمین و دارایی اش را از دست داده و حتی شکنجه شده بود. این نماد وضعیت اسفبار پلب ها بود و خشم عمومی را برانگیخت. با حمله خارجی ولشی ها، پلب ها از پیوستن به ارتش خودداری کردند و سنا را تحت فشار قرار دادند تا مجازات بدهکاران را ممنوع کند. این مصالحه موقت، پیروزی روم را تضمین کرد، اما پاتریسین ها به زودی دوباره فشار بر بدهکاران را آغاز کردند، که منجر به طغیان مجدد پلب ها و عدم همکاری آن ها در دفاع از جمهوری شد.

در نهایت، پلب ها به تپه آونتینه عقب نشینی کردند و اردوگاهی «بی آن که فرماندهی برای هدایت خویش تعیین کنند» برپا ساختند. این اعتکاف، شهر را با کمبود نیروی کار و تهدید تهاجم روبرو کرد. سنا مننیوس آگریپا را فرستاد که با «حکایت شکم و دیگر اجزای بدن» پلب ها را متقاعد به بازگشت کرد. این حکایت، پاتریسین ها را به منزله شکم (عضو حیاتی) و پلب ها را به منزله دیگر اعضا (مجریان) تشبیه می کرد و بر ضرورت همکاری تأکید داشت. با این حال، بازگشت پلب ها به معنای بازگشت به وضع سابق نبود.

موفقیت آگریپا به ایجاد مناصب «تریبون پلب ها» منجر شد. این دو تریبون، که از میان پلب ها انتخاب می شدند و تحت حمایت قانون مقدس «تعرض ناپذیر» بودند، مسئول دفاع از دعاوی حقوقی پلب ها در برابر کنسول ها شدند. این دستاورد، ظهور پلب ها را به عنوان سوژه هایی سیاسی و مذهبی در روم نشان داد. سه ویژگی اصلی این قیام، که براو بر آن ها تأکید می کند، عبارتند از: ماهیت سیاسی ستیزه (با وجود ریشه های اقتصادی)، تأیید نوعی برابری رادیکال (با رد سلسله مراتب و عدم انتخاب رهبر واحد)، و گذار پلب ها از موقعیت فروسیاسی به جایگاهی تمام عیار سیاسی. این اعتکاف، به عنوان «صحنه آغازین»، نشان داد که پلب ها با رد سلطه، حقانیت خود را اعلام کرده و سیاستی مردمی و مبتنی بر آزادی سیاسی را بنیان نهادند.

فلورانس: شورش چومپی (۱۳۷۸)

شورش چومپی در فلورانس سال 1378 میلادی، یکی دیگر از نمونه های بارز تجربه پلبینی است که مارتین براو به آن می پردازد. این شورش، که از سوی مردم زحمتکش و محروم سیاسی فلورانس به راه افتاد، به عنوان «نخستین قیام پرولتاریایی» در تاریخ غرب شناخته می شود و ویژگی های جنبش های طبقه کارگر آینده را پیشاپیش به نمایش گذاشت. قرن چهاردهم، با ناآرامی های مردمی فراوان مشخص می شد که ریشه در ترکیب مشکلات اقتصادی و سیاسی داشت. توسعه اقتصادی قرن سیزدهم، به نابرابری های شدید و تمرکز ثروت در دست خانواده های معدود منجر شده بود.

در فلورانس، تمایز میان نجبا (magnati) و عوام (popolani) وجود داشت. عوام خود به دو گروه تقسیم می شدند: «گراسّی ها» (بورژوازی ثروتمند) و «مینuti» (صنعتگران کوچک و تهیدستان). این گروه آخر، که به «چومپی» (ریسندگان پشم) معروف بودند، عامل اصلی برانگیزاننده ستیزه بودند. سلطه اقتصادی و سیاسی در دست خانواده های ثروتمند و فرقه گوئلف (حامیان پاپ) بود که از طریق قوانینی مانند «ممنوعیت» (ammonizone) مخالفان خود را از مشارکت سیاسی محروم می کردند. این سرکوب سیاسی، نه صرفاً مشکلات اقتصادی، عامل اصلی برانگیزاننده چومپی ها بود.

ورود سالوسترو دو مدیچی، پرچمدار عدالت، که با لایه فرودست پوپولانی ها همدلی داشت، موقتاً ممنوعیت ها را متوقف کرد، اما حملات گوئلف ها علیه او و احیای محرومیت ها، به شورش انجامید. چومپی ها، با خودداری از خشونت بی هدف و تدوین دادخواستی برای برابری و دموکراتیک ساختن نظام، مطالبات خود را مطرح کردند. تعلل مقامات، به خشم چومپی ها دامن زد و در 20 ژوئیه، با دستگیری یکی از رهبرانشان، سیمونچینو، شورش اوج گرفت و فلورانس به صحنه «غیرقابل باورترین بی نظمی» تبدیل شد.

چومپی ها با «اصناف خُرد» ائتلاف کردند و خواستار اصلاحات اساسی شدند. در 21 ژوئیه 1378، لایه های فرودست پوپولانی زمام قدرت را به دست گرفتند و «بالیا»ی جدیدی به رهبری میکله دی لاندو، کارگر پشم باف، انتخاب شد. این بالیا، با حضور اعضایی از تمامی گروه های پوپولانی، نمادی از دموکراسی رادیکال بود. با این حال، دی لاندو برای ایجاد صلح داخلی، قدرت را میان اشراف، بورژواها و پلب ها به طور مساوی توزیع کرد که در چشم چومپی ها، خیانت به آرمان هایشان بود. خشم چومپی ها به شورش دوباره علیه دی لاندو منجر شد و آن ها «هشت قدیسِ خداپرستان» را به عنوان نمایندگان جدید خود انتخاب کردند که شبیه به «حکومت شورایی» بود.

دی لاندو با متهم کردن چومپی ها به تلاش برای نصب حاکمی خودکامه، ائتلافی از بورژواهای گوئلفی را علیه آن ها بسیج کرد و شورش در 31 اوت 1378 با خشونت سرکوب شد. حکومت فلورانس، با ایجاد پلیس سیاسی، فعالیت های دموکراتیک را سرکوب و قدرت را به پاتریسین ها بازگرداند. شکست شورش چومپی، به دلیل «مسئله رهبر» بود. براو تأکید می کند که انتخاب رهبر (مانند دی لاندو)، جنبش پلبینی را دوپاره می کند و میل به آزادی را به «میل به بندگی» تبدیل می کند. این درس مهمی است که نشان می دهد چگونه ظهور رهبر می تواند به تباهی جنبش مردمی منجر شود و این معضل، به صورت ادواری در تاریخ مبارزات پلبینی تکرار می شود.

رومان: کارناوال و شورش (۱۵۸۰)

شورش کارناوال در شهر رومان فرانسه در سال 1580، نمونه دیگری از تجربه پلبینی است که مارتین براو به آن می پردازد. کارناوال، به عنوان یک جشنواره پلبینی در قرون وسطی و رنسانس، فراتر از یک سرگرمی صرف، فضایی برای «زندگی ثانوی» مبتنی بر خنده، شادی و به چالش کشیدن اصول بنیادین سلطه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. این رویداد، فرصتی برای «تخطی» از قوانین و هنجارهای موجود فراهم می آورد و به مردم عادی امکان می داد تا برابری و برادری را تجربه کنند.

میخائیل باختین، نظریه پرداز امر کارناوالی، خنده کارناوالی را جمعی، عام و دوسویه می داند؛ خنده ای که هم شادمانه است و هم ریشخندکننده، و اشکال غالب قدرت را به تمسخر می گیرد. این خنده، با نفی سلطه، به رهایی راه می دهد و فضایی یوتوپیایی از آزادی و برابری را در دل واقعیت موجود ایجاد می کند. شورش رومان، یکی از موارد نادری بود که کارناوال به یک قیام واقعی تبدیل شد و جلوه ای ستودنی از کاربست سیاسی پلبینی را به نمایش گذاشت. این ستیزه میان اشخاص برجسته و صاحبان حرفه های میانی بود که طبقه فرودست را بسیج کردند.

قدرت سیاسی در رومان، ظاهراً مشارکتی اما در واقع انحصاری بود و در دست گروهی از کنسول ها و قاضی سلطنتی، آنتوان گرن، قرار داشت. گرن، به عنوان یک پاتریسین قدرتمند، قدرت واقعی را در دست داشت و این وضعیت نابرابر، ریشه اصلی شورش بود. در کارناوال سال 1579، پلب ها برای بیان نارضایتی خود، رهبری به نام ژان سرو، معروف به پومیه، را برگزیدند. پومیه، با وجود اینکه یک کاسب ساده بود، مطالبات پلب ها را مطرح کرد و برابری مالی و لغو امتیازات مالیاتی نجبا را خواستار شد. حضور او به عنوان یک رهبر پلبینی، جرقه آغاز شورش را زد و نوعی «قدرت دوگانه» در شهر به وجود آورد.

در کارناوال سال 1580، نساج های رومان رژه سنتی خود را با حضور پومیه برگزار کردند و مردم را به مسلح شدن دعوت نمودند. اظهارات کارناوالی آن ها، که گوشت سرکوبگران را به قیمت ناچیز می فروختند، وحشت را در دل پاتریسین ها افکند. پومیه، با نشستن بر مسندی که به او تعلق نداشت، به قدرت پاتریسین ها اهانت کرد و این عمل به عنوان یک تحریک بزرگ تلقی شد. پاتریسین ها نیز با نمایش های مجلل و بسیج نیروهای خود، به این بی حرمتی ها پاسخ دادند. مواجهه دو گروه، پلب های «بربر» و پاتریسین های «مردانه»، پس از مراسم عشای ربانی رخ داد و به قتل عام ضدپلبینی در ماردی گرا انجامید.

قتل پومیه به دست مزدوران گرن، نقطه اوج شورش بود و ترس را از اشراف به عوام منتقل کرد. نیروهای پاتریسین، محله های پلبینی را یکی پس از دیگری تصرف کردند و مانع از پیوستن دهقانان حومه به شورشیان شدند. گرن سلطه خود را بر شهر بازیافت و با اعمال روش های تنبیهی، امیدهای سیاسی پلب ها را در هم کوبید. لو روئا لادوری، مورخ شورش های مردمی، این رویداد را تأییدکننده نظریه «خودانگیختگی توده ها» می داند و بر تجانس مطالبات پلب های رومان با چومپی ها و حتی سان کولوت های انقلاب فرانسه تأکید می کند.

این تجربه نشان داد که توده ها از ظرفیت های سیاسی برخوردارند و می توانند خود را سازماندهی کنند و رهبری برگزینند. با وجود شکست، پلب ها توانستند ساختاری سیاسی موازی ایجاد کنند و افقی سیاسی برای رهایی خود به نمایش بگذارند. کارناوال رومان، به عنوان یک نقد زنده بر اصول سلطه پاتریسینی، فرصتی برای تضعیف اقتدار قدرتمندان فراهم آورد و نشان داد که پلب ها، علیرغم حکومت ناعادلانه، مایل به پذیرش مسئولیت های سیاسی هستند. این تجربه، به «شقاق آغازین امر اجتماعی» کلود لوفور معنا بخشید، که نشان دهنده گسست اساسی در نظم موجود است.

مارتین براو در تجربه پلبینی، روایتی از تاریخ ناپیوسته تجربه ای را طرح می کند که خبر از سنتی ضعیف، کمتر رؤیت شده و پنهان می دهد که وجود آن معادل وجود انسان و سیاست به معنایی غیر از آن چیزی است که تحت عناوینی چون «علم ممکنات» و «ماکیاولیسم عوامانه»، جهانی تحت سیطره کابوس های همه جایی و همیشگی گرسنگی، فقر، سلطه، ترور، جنگ و… را آفریده است.

تحلیل نظری تجربه پلبینی

مارتین براو در کتاب «تجربه پلبینی» صرفاً به روایت تاریخی بسنده نمی کند، بلکه به تحلیل عمیق نظری این پدیده ها می پردازد. او با بهره گیری از اندیشه های متفکران برجسته، چارچوبی برای فهم چیستی تجربه پلبینی و نقش آن در تحولات سیاسی ارائه می دهد. یکی از ستون های اصلی تحلیل او، مفهوم «شقاق آغازین امر اجتماعی» از کلود لوفور است. این مفهوم بیانگر این ایده است که جامعه هرگز یکپارچه و همگن نیست، بلکه همواره با یک شکاف بنیادین میان حاکمان و توده ها روبروست. این شکاف نه تنها منفی نیست، بلکه نیروی محرکه اصلی برای پدید آمدن سیاست به معنای واقعی آن است؛ سیاستی که در آن، مردم به عنوان سوژه سیاسی به رسمیت شناخته می شوند و قدرت تنها در دست یک گروه خاص نیست.

براو همچنین به مفهوم «امر رام نشدنی» ژان فرانسوا لیوتار اشاره می کند. این عنصر رام نشدنی در جامعه، همان نیروی تقلیل ناپذیری است که مانع از دستیابی به یک جامعه کاملاً شفاف و تحت کنترل می شود و همواره پتانسیل مقاومت و گسست را در خود دارد. این دو مفهوم، به براو کمک می کنند تا توضیح دهد که چرا سیاست را نمی توان صرفاً به روابط اجتماعی-اقتصادی تقلیل داد و چرا سیاست هرگز نمی تواند بر شقاق اجتماعی غلبه کند؛ بلکه این شقاق است که سیاست را ضروری می سازد. از این دیدگاه، تجربه پلبینی، تجلی همین شقاق و امر رام نشدنی است که در طول تاریخ خود را نشان داده است.

او با بررسی اندیشه های ماکیاولی، مونتسکیو، ویکو، بالانش، دلئون، فوکو و رانسیر، نشان می دهد که چگونه مفهوم پلب ها در طول تاریخ اندیشه سیاسی تکوین یافته است. ماکیاولی با تأکید بر «عدم اتفاق پلب ها و سنای روم» به عنوان عامل حفظ آزادی در جمهوری، اهمیت ستیزه و تضاد را برای بسط آزادی سیاسی برجسته می کند. او معتقد است که نزاع میان میل نجبا به سلطه و میل مردم به آزادی، ریشه «قوانین نیک» است. براو این دیدگاه را بسط می دهد و نشان می دهد که چگونه میل پلبینی برای آزادی، در نهایت، وقوع ستیزه را برای گسترش آزادی سیاسی ضروری می سازد.

اما براو هشدار می دهد که میل به آزادی می تواند به طور متناقض به «میل به بندگی» تبدیل شود. او این نکته را با الهام از «گفتار در باب بندگی خودخواسته» اتین دولابوئسی تحلیل می کند. دولابوئسی می پرسد چرا مردم فرمانروایی فردی را می پذیرند که قدرت خود را از خود آن ها گرفته است. این «افسون نام مردی تنها» می تواند مردم را از آزادی دور کند. براو با بررسی تجارب تاریخی، نشان می دهد که چگونه رهبری کاریزماتیک می تواند جنبش های پلبینی را به سمت اقتدارگرایی سوق دهد و از مسیر رهایی منحرف سازد. این خطر همیشگی، نیاز به حساسیت بی نظیر به اولویت «عمل جمعی خود-رهایی بخش» پلب ها را در تعیین ماهیت و سرنوشت تجربه پلبینی برجسته می کند.

در نهایت، براو سه اصطلاح کلیدی «آگورافیلیا» (agoraphilia)، «برابری در حقوق» (isonomy) و «همکاری» (association) را به عنوان بنیان های بینش سیاسی دموکراتیک خود معرفی می کند. این مفاهیم، راه هایی برای بازسازی پیوندهای اجتماعی و سیاسی فراهم می کنند که بر پایه تکثر و مشارکت مستقیم استوارند. او این پیوندها را در تجارب تاریخی مانند برادری سان کولوت ها، تکثر ژاکوبن های انگلیسی و همکاری کمونارها در کمون پاریس بررسی می کند. تجربه پلبینی، در نهایت، بازسازی خاطرات و ردپاهای گسست سیاسی است که به دموکراسی گره خورده و بر اهمیت آن برای حیات سیاسی انسان تأکید می کند.

تجارب پلبینی در دوران مدرن

مارتین براو در کتاب خود، پیوستگی تجربه پلبینی را از دوران باستان تا قرن نوزدهم و حتی فراتر از آن دنبال می کند. او رستاخیز «اصل پلبینی» را در سه لحظه مهم تاریخ مدرن تحلیل می کند: انقلاب فرانسه، ساخته شدن طبقه کارگر در انگلستان، و کمون پاریس در سال 1871. این بخش از تحلیل، نشان می دهد که چگونه ویژگی های بنیادین مبارزات پلبینی، از جمله کمونالیسم، آگورافیلیا و زمانمندی گسسته، در اشکال و بسترهای جدید تاریخی بازتولید می شوند.

در انقلاب فرانسه، براو به نقش «سان کولوت های پاریسی» در سال های دوم و سوم انقلاب می پردازد. سان کولوت ها، با وجود اینکه از طبقه کارگر سازمان یافته نبودند، اما با کنش های مستقیم و شورایی خود، به دنبال رهایی و برابری رادیکال بودند. آن ها با ایجاد ساختارهای سیاسی موازی و فشار بر نهادهای رسمی، نشان دادند که چگونه توده های مردم می توانند به عنوان نیرویی مستقل و تعیین کننده در حیات سیاسی ظاهر شوند. تجربه آن ها، تجلی خواست مردم برای خود-حکومتی و رد سلطه هرگونه الیگارشی یا نخبه گرایی بود.

ساخته شدن طبقه کارگر در انگلستان (1792-1799)، به ویژه از طریق فعالیت های «ژاکوبن های انگلیسی» و «انجمن مکاتبات لندن»، نمونه دیگری از تجربه پلبینی را به نمایش می گذارد. در این دوره، کارگران و پیشه وران انگلیسی، با سازماندهی خود و از طریق ایجاد شبکه های ارتباطی و آموزشی، به دنبال دستیابی به حقوق سیاسی و بهبود وضعیت معیشتی خود بودند. براو این جنبش ها را به عنوان تجلی «تکثر» و «همکاری» در دل مبارزه برای آزادی تفسیر می کند، جایی که پیوندهای دموکراتیک انسانی بر پایه همبستگی و مشارکت جمعی شکل می گیرد و از وسوسه «یک تن» (رهبری فردی) دوری می جوید.

نهایتاً، «کمون پاریس» در سال 1871، که تنها هفتاد و دو روز به طول انجامید، از نظر براو، اوج تجربه پلبینی در دوران مدرن است. کمونارها، با برپایی یک حکومت خودگردان و دموکراتیک، تلاش کردند تا اصول کمونالیسم و آگورافیلیا را در عمل پیاده کنند. این رخداد، هرچند کوتاه و نافرجام، به عنوان یک «ردپا»ی قدرتمند در تاریخ مبارزات مردمی باقی ماند. براو، برخلاف مارکس و لنین، کمون را صرفاً یک «شکل کشف شده نهایی» انقلاب نمی داند، بلکه آن را نمادی از پتانسیل دائمی و تکرارشونده توده ها برای ایجاد گسست های سیاسی و آفرینش جهانی دیگر می داند که از سلطه و نابرابری رها است.

این تجارب مدرن، با وجود تفاوت هایشان، همگی نشان دهنده تداوم «سنت نهان» پلبینی هستند که در برابر اشکال گوناگون «سیاست زدایی» مقاومت می کند. براو آگاه است که این مبارزه ادامه داشته و خواهد داشت، و رویدادهایی مانند «بهار عربی» (2011) و «سقوط بزرگ اقتصادی» (2008) نیز می توانند در طرح تاریخی کتاب او گنجانده شوند، زیرا همگی نمونه هایی از «زمان های متفاوت، مناطق مختلف، همان مبارزه» هستند. واکنش عمومی به تحقیرات پلبینی، نشان از زنده بودن «ردپا»ی این تجربه در اذهان عمومی تا به امروز دارد.

نوشته های مشابه

در حوزه فلسفه سیاسی و تاریخ نگاری، آثار متعددی وجود دارند که به نوعی با مضامین مطرح شده در کتاب مارتین براو همپوشانی دارند. این آثار، از منظرهای مختلف، به بررسی نقش توده های مردم، مبارزه برای آزادی و چگونگی شکل گیری سیاست می پردازند.

از جمله این آثار می توان به نوشته های فیلسوفانی چون هانا آرنت اشاره کرد که در آثار خود، به ویژه «وضع بشر» و «نویدهای سیاست»، به تمایز میان «کار»، «عمل» و «کنش» می پردازد و بر اهمیت «کنش سیاسی» به عنوان بنیان آزادی تأکید می کند. آرنت نیز مانند براو، سیاست را نه صرفاً مدیریت امور، بلکه فضایی برای ظهور و بروز آزادی و خلاقیت انسانی می داند. مفهوم «گسست» و «شکاف» در تاریخ، که براو از آن بهره می برد، نیز در اندیشه آرنت ریشه های عمیقی دارد.

آثار ژاک رانسیر، به ویژه «ناهمخوانی» و «شب های کارگران»، از دیگر منابع مهمی هستند که به بررسی نقش پلب ها و فرودستان در تاریخ سیاسی می پردازند. رانسیر، مانند براو، بر این ایده تأکید دارد که سیاست واقعی، از دل «اختلاف» و «ناهمخوانی» میان آن هایی که «حق سخن گفتن ندارند» و نظم مسلط، پدید می آید. او نیز به مفهوم «لوگوس» و حق سخن گفتن برای به رسمیت شناختن عاملیت سیاسی فرودستان توجه ویژه ای دارد.

همچنین، می توان به آثار مورخانی چون ای. پی. تامپسون و مفهوم «ساخته شدن طبقه کارگر» اشاره کرد که با رویکرد «تاریخ از پایین»، به جای تمرکز بر نخبگان، به زندگی و مبارزات روزمره مردم عادی می پردازند. این رویکرد، در هماهنگی کامل با تلاش براو برای بازسازی «سنت نهان» پلبینی است. علاوه بر این، آثار نیکولو ماکیاولی، به ویژه «گفتارها»، که به تحلیل جمهوری روم و نقش ستیزه میان پلب ها و نجبا در حفظ آزادی می پردازد، الهام بخش اصلی منظومه فکری براو است.

از منظر جامعه شناختی و تاریخی، می توان به پژوهش های مربوط به جنبش های اجتماعی و شورش های مردمی در قرون وسطی و دوران مدرن اشاره کرد که به تحلیل ساختار، انگیزه ها و پیامدهای این قیام ها می پردازند. این آثار، همانند کتاب براو، به دنبال فهم چگونگی به چالش کشیده شدن نظم مسلط و تلاش برای دستیابی به اشکال جدیدی از آزادی و دموکراسی هستند.

سوالات متداول

موضوع اصلی کتاب تجربه پلبینی چیست؟

موضوع اصلی کتاب تجربه پلبینی اثر مارتین براو، بررسی تاریخی و فلسفی مبارزات توده های مردم (پلب ها) برای دستیابی به آزادی سیاسی و رهایی از سلطه است. این کتاب بر چگونگی ظهور پلب ها به عنوان سوژه های سیاسی و نقش آن ها در شکل گیری تاریخ ناپیوسته آزادی تمرکز دارد.

مارتین براو نویسنده کتاب تجربه پلبینی کیست؟

مارتین براو نویسنده کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی است. او یک نظریه پرداز سیاسی و مورخ است که در آثار خود به تحلیل عمیق مفاهیمی چون آزادی، سلطه و نقش توده های مردم در تحولات سیاسی می پردازد.

چرا کتاب تجربه پلبینی تاریخی ناپیوسته نامیده شده است؟

کتاب تجربه پلبینی به این دلیل «تاریخی ناپیوسته» نامیده شده است که مارتین براو معتقد است مبارزات پلب ها برای آزادی، روندی خطی و مداوم نداشته اند، بلکه لحظاتی گسسته، مقطعی و اغلب نافرجام بوده اند که با این حال، ردپاهایی از خود بر جای گذاشته و پتانسیل مقاومت را در طول تاریخ حفظ کرده اند.

کتاب تجربه پلبینی به چه نبردی برای آزادی اشاره دارد؟

کتاب تجربه پلبینی به نبردهای تاریخی توده های مردم (پلب ها) برای رهایی از انواع سلطه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اشاره دارد. این نبردها شامل نمونه هایی چون اعتکاف پلب ها در روم باستان، شورش چومپی در فلورانس و کارناوال رومان می شود که همگی تجلی میل به آزادی و برابری هستند.

آیا مطالعه کتاب تجربه پلبینی برای عموم توصیه می شود؟

مطالعه کتاب تجربه پلبینی برای علاقه مندان به فلسفه سیاسی، تاریخ، جامعه شناسی و علوم اجتماعی توصیه می شود. لحن آن تخصصی اما در عین حال روان است و به درک عمیق تر مفاهیم آزادی، دموکراسی و نقش مردم در تاریخ کمک می کند.

نظر منتقدان درباره کتاب تجربه پلبینی چیست؟

منتقدان، کتاب مارتین براو را اثری عمیق، نوآورانه و روشنگرانه در حوزه فلسفه سیاسی می دانند. آن ها به تحلیل های دقیق و مثال های تاریخی غنی آن اشاره می کنند که به درک بهتر پدیده تجربه پلبینی و اهمیت آن در بازسازی سنت های دموکراتیک کمک می کند. این اثر به دلیل رویکرد متفاوتش به تاریخ نگاری نیز مورد تحسین قرار گرفته است.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی ( نویسنده مارتین براو )" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب تجربه پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی ( نویسنده مارتین براو )"، کلیک کنید.